افشاريه

امكانات مجازي

افشاريه

۴ بازديد

طايفه‌ افشار گروهي‌ از تركمنانان‌ غز بودند كه‌ در عهد ‌سلجوقيان از آسياي‌ ميانه‌ و تركستان‌ به‌ ايران‌ مهاجرت‌ كرده‌ و در نواحي‌ آذربايجان‌ ايران‌ سكونت‌ يافتند. آنان‌ در عهد ‌صفويه يكي‌ از هفت‌ قبيله‌ اصلي‌ بودند كه‌ در به‌ قدرت‌ رساندن‌ اين‌ سلسله‌ نقش‌ مهمي‌ ايفا نمودند. افشارها كه‌ به‌ شعب‌ مختلف‌ تقسيم‌ شده‌ بودند در زمان‌ شاه‌ اسماعيل‌ صفوي‌ به‌ شمال‌ خراسان‌ كوچانده‌ شدند تا از حملات‌ مداوم‌ ازبكان‌ به‌ نواحي‌ مرزي‌ خراسان‌ جلوگيري‌ كنند.
مؤسس‌ اين‌ سلسله‌ نادر پسر امامقلي‌ از قبيله‌ افشار بود. وي‌ كودكي‌ و جواني‌ سختي‌ را پشت‌ سرگذاشت‌ و پس‌ از روبرو شدن‌ با ناملايمات‌ گوناگون‌، در حالي‌ كه‌ كشور ايران‌ عرصه‌ تاخت‌ و تاز سپاهيان‌ افغان‌ و عثماني‌ شده‌ بود و ازبكان‌ نيز مناطقي‌ از شرق‌ كشور را ضميمه‌ خود كرده‌ بودند، قد برافراشت‌ و در اندك‌ مدتي‌ نظر آخرين‌ پادشاه‌ صفوي‌ شاه‌ طهماسب‌ را كه‌ زبونانه‌ در صدد جلب‌ حمايت‌ امراء و بزرگان‌ ايران‌ بود به‌ خود جلب‌ كرد. نادر پس‌ از چندي‌ با كنار زدن‌ رقباي‌ اصلي‌ خود به‌ سردار بزرگ‌ شاه‌ طهماسب‌ مبدل‌ گشت‌ و به‌ جنگ‌ با محمود و اشرف‌ افغان‌ كه‌ بيش‌ از هفت‌ سال‌ كشور ايران‌ را محل‌ چپاول‌ و غارت‌ خود ساخته‌ بودند برخاست‌. شجاعت‌ و كفايت‌ مدبرانه‌ نادر سبب‌ شد كه‌ وي‌ در اندك‌ مدتي‌ افغان‌ها را به‌ سختي‌ شكست‌ داده‌ و آنان‌ را از ايران‌ بيرون‌ راند. وي‌ سپس‌ به‌ سلسله‌ جنگهايي‌ بر عليه‌ عثمانيان‌ كه‌ بخش‌ وسيعي‌ از غرب‌ و شمال‌ غرب‌ ايران‌ را به‌ تصرف‌ خود در آورده‌ بودند دست‌ يازيد و پس‌ از بيرون‌ راندن‌ آنان‌ و همچنين‌ روسها از خاك‌ ايران‌ طي‌ مراسمي‌ مفصل‌ در دشت‌ مغان‌ خود را شاه‌ ايران‌ اعلام‌ كرد.
نادر در سال‌ 1148 ه. ق‌ بر تخت‌ سلطنت‌ تكيه‌ زد و پس‌ از آرام‌ كردن‌ برخي‌ از استقلال‌ طلبان‌ به‌ قندهار حمله‌ برد. وي‌ پس‌ از سركوب‌ افغانيان‌ اين‌ شهر، عازم‌ هندوستان‌ شد و در جنگ‌ كرنال‌ قشون‌ محمد شاه‌ پادشاه‌ هند را به‌ سختي‌ شكست‌ داد و پس‌ از تصرف‌ پيشاور، كشمير، پنجاب‌ و لاهور وارد دهلي‌ شد. جنگ‌ كرنال‌ با كشتار فراوان‌ هنديان‌ و كسب‌ غنائم‌ بسيار به‌ پايان‌ رسيد و نادر از هندوستان‌ عازم‌ خوارزم‌ گشت‌ و امير آن‌ منطقه‌ را منقاد و مطيع‌ خويش‌ ساخت‌.
اواخر عمر نادر نيز همچنان‌ به‌ جنگ‌ با عثمانيان‌ و نبرد با شورشيان‌ داخلي‌ سپري‌ گشت‌. وي‌ كه‌تعادل‌ روحي‌ خود را ازدست‌ داده‌ بود لكه‌ ننگيني‌ بر كارنامه‌ درخشان‌ خود نهاد و گروه‌ زيادي‌ از مردم‌ ايران‌ را به‌ قتل‌ رساند و پسر رشيدش‌ رضاقلي‌ ميرزا را نيز بر اثر سوءظني‌ باطل‌ كور كرد. نادر در سالهاي‌ آخر زندگاني‌ خود تنها به‌ لشكريان‌ غير ايراني‌ خويش‌ اعتماد داشت‌ (تركمنان‌، ازبكان‌ وافغانان‌) و حتي‌ درصدد برآمد طي‌ كودتايي‌ كليه‌ صاحب‌ منصبان‌ و سرداران‌ ايراني‌ را به‌ قتل‌ برساند ولي‌ نقشه‌ او فاش‌ شد و در سال‌ 1160 ه. ق‌ چند تن‌ از امراء او در فتح‌ آباد قوچان‌ به‌ خيمه‌اش‌ حمله‌ كرده‌ و او را كشتند.
پس‌ از نادر هرج‌ و مرج‌ وسيعي‌ سراسر ايران‌ را فرا گرفت‌ و هر يك‌ از سرداران‌ او در منطقه‌اي‌ از ايران‌ رايت‌ استقلال‌ برافراشتند. برادرزاده‌ نادر بنام‌ عليقلي‌ خان‌ نيز يك‌ چند به‌ نام‌ عادل‌ شاه‌ در خراسان‌ خود را شاه‌ خواند و تمامي‌ فرزندان‌ نادر را قتل‌ عام‌ كرد ولي‌ برادرش‌ ابراهيم‌خان‌ بر او شوريد و عادل‌ شاه‌ را از سلطنت‌ بركنار كرد و خود بر تخت‌ نشست‌. ابراهيم‌ نيز پس‌ از مدتي‌ بقتل‌ رسيد و شاهرخ‌ پسر رضاقلي‌ ميرزا خود را شاه‌ خواند. وي‌ پس‌ از مدتي‌ از سلطنت‌ خلع‌ و نابينا شد ولي‌ بعد از روي‌ كار آمدن‌ چند مدعي‌ ديگر بار ديگر به‌ قدرت‌ دست‌ يافت‌ و در محدوده‌اي‌ كوچك‌ در ايالت‌ خراسان‌ فرمانروايي‌ كرد. اين‌ شاهزاده‌ نگون‌ بخت‌ پس‌ از روي‌ كار آمدن‌ آقامحمدخان‌ قاجار به‌ وضع‌ دلخراشي‌ كشته‌ شد.
سلسله‌ افشاريه‌ را مي‌توان‌ در خود شخص‌ نادر خلاصه‌ كرد. افشاريه‌ با ظهور نادر و آغاز سلطنت‌ اودر سال‌ 1148 ه. ق‌ آغاز و در سال‌ 1160 ه. ق‌ با قتل‌ نادر به‌ پايان‌ رسيد. نادرشاه‌ عليرغم‌ اعمال‌ ناشايست‌ اواخر حكومت‌ خويش‌، در توسعه‌ تجارت‌ و بازرگاني‌ داخلي‌ و خارجي‌ كوشيد و در صدد تشكيل‌ نيروي‌ دريايي‌ قدرتمندي‌ در شمال‌ و جنوب‌ ايران‌ بود. خرابه‌هاي‌ كلات‌ (محل‌ نگهداري‌ قرائن‌ و گنجينه‌هاي‌ وي‌) از نشيب‌ و فرازهاي‌ ايران‌ در دوران‌ سلطنت‌ اين‌ پادشاه‌ قدرتمند حكايت‌ مي‌كند.

 

 



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد