سايتم

امكانات مجازي

پيكان

۲ بازديد
امروز يه پيكان تو خيابون ديدم پشتش نوشته بود:GO with with

 

بعد از كلي تحقيق در متون انگليسي فهميدم منظورش اينه:بروبابا

 

GO:برو

 

with:با

 

with:با

.

.

.

.

.

.

.

.

.

واقعا چه آدمايي پيدا ميشن تو جامعه



جملات گابريل گارسيا

۲ بازديد

قدرت ، جاذبه مرد و جاذبه ، قدرت زن است !

 ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦

انسان تا وقتي فكر ميكند نارس است ، به رشد و كمال خود ادامه مي‌دهد و به محض آنكه گمان كرد رسيده شده است دچار آفت مي‌شود !

 ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦


طولاني ترين سفرها نيز ي; روز با گامي كوچ; آغاز ميشوند !


 ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦

به خاطر چيزهايي كه در زندگيَت تمام شده اند گريه نكن بلكه خوشحال باش كه د زندگيَت اتفاق افتاده اند !


 ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦

 

چشم پوشي از حقايق آنها را تغيير نمي دهد.

 ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦


تصميمات كوچك را بايد با مغز گرفت و تصميمات بزرگ را با قلب.



جالب

۳ بازديد

نون شيرمال !

 عكس هاي خنده‌دار, عكس نوشته ها, عكس نوشته هاي خنده دار

 

از محله سرخپوستا جان سالم به در برديم خلاصه !

 عكس هاي خنده‌دار, عكس نوشته ها, عكس نوشته هاي خنده دار

 

شيوه صحيح پارك كردن 2014

 عكس هاي خنده‌دار, عكس نوشته ها, عكس نوشته هاي خنده دار

 

شاهكاري ديگر از مهندسين عمران !

 عكس هاي خنده‌دار, عكس نوشته ها, عكس نوشته هاي خنده دار

 

برنده بهترين داداش سال 2014

 عكس هاي خنده‌دار, عكس نوشته ها, عكس نوشته هاي خنده دار


ابتكار جالب براي لحظات پر ترافيك !

 عكس هاي خنده‌دار, عكس نوشته ها, عكس نوشته هاي خنده دار

 



معاني سين هاي سفره ي هفت سين

۲ بازديد

 

رايحه پاكيزگي به فضاي خانه، روح سرسبزي و طراوت بخشيده است. لباس هاي نو بر تن كرده ايم و دركنار سفره هفت سين به انتظار نو شدن نشسته ايم. سفره زيباست و همه منتظر حلول سال نو. هيجاني زيبا، تمام وجوداعضاي خانواده رادربرگرفته است.

 

اين سفره يك سفره خيالي و پوچ و بي معني نيست، بلكه نشانه اي از آن است كه در آغاز سال كه روز و سال نو مي شود ما نيز نفس خويش راتهذيب كنيم و بر آن تزكيه ارج نهيم تا خداوندي كه هفت آسمان را آفريده و هفت دريا را زير آن نشانده ، بدين وسيله هفت نماد را فرا روي ماقرار داده و به ما نشان مي دهدكه به كدامين وجه زندگي خويش را سپري كنيم و با نشستن و برخاستن در كنار اين سفره، اسطوره عشق و صفا و پاكي اي را كه درآن وجود دارد، در جسم و روح خود منعكس كنيم.

 

معاني زيباي سين هاي سفره هفت سين نوروزي

سين اول، سنجد

سنجد نماد سنجيده عمل كردن است.سنجد را بر اين باور بر سفره مي گذارند كه هركس با خويشتن عهد كند درآغازسال هركاري را سنجيده انجام دهد.سنجد نشانه گرايش به عقل است؛ احترام به تفكر و ترويج و خردمندي.

 

معاني زيباي سين هاي سفره هفت سين نوروزي

سين دوم، سيب

دومين سيني كه برسفره مي نهند سيب است كه نماد سلامتي و عشق مي باشد.

 

معاني زيباي سين هاي سفره هفت سين نوروزي

سين سوم، سبزه

سبزه پس از سنجد و سيب بر سر سفره گذاشته مي شود كه نشانه خرّمي و شادابي و خوش اخلاقي است.سبزي با خود شادابي ، نيكويي و سرزندگي را به همراه مي آورد. رنگ سبز ارتعاش افكار ما را موزون نگه مي دارد و به ما آرامش مي دهد.

 

معاني زيباي سين هاي سفره هفت سين نوروزي

سين چهارم، سمنو

سمنو مظهر صبر و مقاومت و عضو عدالت و قدرت است.

 

معاني زيباي سين هاي سفره هفت سين نوروزي

سين پنجم، سير

سير به نشانه رعايت حدود و مرزهاست. به سفره هفت سين راه يافته تا پاي را از گليم خويش بيرون ننهيم .سير نماد مناعت طبع است يعني انسان بايد همواره با قناعت بر جهان بنگرد. پس سير كه نشانه قناعت و يادآور امتناع از تجاوز است را بر سر سفره مي نهيم تاانساني عاقل ،سالم ،شاداب، قوي و قانع باشيم.سيرچشمي و چشم سيري از بزرگ ترين صفات انسان برتر است.

 

معاني زيباي سين هاي سفره هفت سين نوروزي

سين ششم، سركه

سركه نماد پذيرش ناملايمات و نماد رضا و تسليم است.واقف بر اين نكته هستيم كه زندگي پيوسته توام با رنج و مشقت و زحمت است و هيچ انسان متعهد و با مسئوليتي نيست كه بدون دغدغه بتواند به زندگي ادامه دهد.خداوند، زمين و آسمان و انسان را آسوده و بي غم نيافريد و در هر مشقتي كه مي رسد ،حكمتي نهفته است و سركه گوياي تسليم در برابر حكمت خداوند بزرگ و حكيم است.

 

معاني زيباي سين هاي سفره هفت سين نوروزي

و سين هفتم، سماق

آخرين سين سفره هفت سين سماق است.سماق نمادصبر و بردباري وتحمل ديگران است.صبر به انسان مي آموزد كه درگذر زندگي، خستگي رابايد خسته كرد و كاميابي را بايد يافت.

پس بياييد با ايمان به چنين ارزش هايي سال نو را آغازكنيم و با گرايش به عقل و غلبه بر ترس و اضطراب، تصميم بگيريم زندگي را ازنو بسازيم….

مغز

۲ بازديد

مقدمه

دستگاه عصبي با داشتن نورونها ، هدايت تحريكات را به عهده دارد. تحريكات را حس مي‌كند به مغز مي‌فرستد در مقابل بخش تحريك شده كه تحريك را حس كرده است واكنش نشان مي‌دهد. اين تحريكات اكثر اوقات از طريق نورونهاي واسط صورت مي‌گيرد. زيرا به ندرت يك نورون بسيار بلند در بدن يافت مي‌شود. تحريكات باعث توليد مواد شيميايي مي‌شوند، اين واسطه‌هاي شيميايي از راس انشعابات انتهايي اكسون و دندريت كه غالب اندامكهاي جسم سلولي را دارا هستند، توليد مي‌شوند.

پرده‌هاي مغز و نخاع

سطح بيروني مغز و نخاع توسط سه پرده يا شامه پوشيده شده است پرده بيروني سخت شامه ، مياني عنكبوتيه و دروني نرم شامه ناميده مي‌شود. سطح بيروني پرده‌ها بوسيله مزوتليوم پوشيده شده است.

نخاع

نخاع رابط مغز و قسمتهاي ديگر بدن است اعصاب در فواصل معين به نخاع وارد و يا از آن خارج مي‌شوند. اعصاب حسي از طريق ريشه‌هاي پشتي وارد نخاع مي‌شوند اعصاب حركتي ريشه‌هاي شكمي نخاع را ترك مي‌كنند. دو ريشه پشتي و شكمي به هم متصل شده و اعصاب نخاعي را مي‌سازند.

مقطع نخاع

مقطع نخاع داراي دو بخش خاكستري و سفيد است بخش خاكستري تقريبا به شكل H در وسط نخاع قرار دارد. اين بخش غالبا جسم سلولي و دندريت نورونهاي فاقد ميلين را در خود جاي داده است. بخش خاكستري توسط بخش سفيد با ستونهاي شكمي ، جانبي و پشتي احاطه شده است. اين ستونها داراي اعصاب ميلين‌دار هستند. رنگ سفيد اين بخش به خاطر وجود ميلين است ستونهاي بخش سفيد داراي رشته‌هاي بدون ميلين هستند. بازوهاي H به نام شاخهاي پشتي و شكمي نخاع خوانده مي‌شوند. شاخهاي پشتي را آوران يا حسي و شاخهاي شكمي را وابران يا حركتي مي‌نامند.

اعمال حركتي نخاع

در نخاع بين سلولهاي حسي و حركتي تعداد زيادي ارتباطات چند نوروني وجود دارد كه فعاليت آنها يا باعث آغاز حركت و يا ممانعت از آن مي‌شود اين ارتباطات اساس رفلكسهاي نخاعي است.حركت رفلكسي به عنوان پاسخي در قبال تحريك حسي است. از نخاع ، 31 جفت عصب خارج مي‌شود كه بطور قرينه به اندامهاي مختلف چپ و راست بدن مي‌روند. محل خروج اين اعصاب از فاصله بين مهره‌ها است. هر عصب داراي دو ريشه پشتي و شكمي است در مسير ريشه پشتي يك گره عصبي هم وجود دارد كه جسم سلولي نورونهاي حسي در آن واقع است. ريشه شكمي نخاعي ، حركتي است و رشته‌هايي كه در آن قرار دارند فرمانها را از نخاع به طرف ماهيچه‌ها يا غده‌هاي بدن مي برند. جسم سلولي مرتبط با اين رشته‌ها در ماده خاكستري نخاع واقع است.


مغز

مغز بخشي از دستگاه عصبي مركزي است كه در بالاي نخاع و درون جمجمه جاي دارد اين بخش از پايين به بالا شامل پياز نخاع ، پل مغزي و مخچه ، مغز مياني ، مغز واسطه‌اي و نيمكره‌هاي مخ است.

نيمكره‌هاي مخ

دو نيمكره مخ توسط پلي از ماده سفيد به نام جسم پينه‌اي بهم مربوطند. هر نيمكره با دو بخش سفيد در وسط و خاكستري در قشر مشخص شده است. بخش خاكستري به ضخامت 3 - 2 ميليمتر اين قسمت مخ را تشكيل مي‌دهد. انواع نورونهايي كه در قشر مخ وجود دارند عبارتند از: سلولهاي افقي يا كانال ، هرمي ، ستاره‌اي يا دانه‌اي ، دوكي و چند شكلي. هر قسمت از قشر خاكستري مخ كار ويژه‌اي را برعهده دارد. مراكز مربوط به دريافت و تفسير اطلاعات رسيده از اندامهاي حسي مختلف مانند چشم و گوش و پوست در اين قسمت واقع است. بخشي از قشر خاكستري مخ هم مركز حركات ارادي است.

مخچه

مخچه كه تعادل بدن را حفظ مي‌كند داراي بخش خاكستري در قشر و بخش سفيد در مركز است. قشر مخچه داراي سه طبقه است: طبقه ذره‌اي در بيرون ، دانه‌اي در درون ، و پوركنژ در وسط. مخچه بوسيله سه جفت پايك كه شامل دسته‌هايي از تارهاي عصبي مي‌باشند با مغز مياني ارتباط برقرار مي‌كند. در مركز مخچه ، هسته‌هاي مركزي مخچه قرار دارند. اين هسته‌ها از جنس بخش خاكستري هستند كه بوسيله بخش سفيد احاطه شده است.

هسته‌هاي مركزي مخچه از بيرون به درون عبارتند از: هسته دانه‌دار ، هسته سه گوش ، هسته مدور ، هسته فاسيتژيال كه هر يك در درون ديگري قرار دارد. مخچه در كار كنترل فعاليتهاي ماهيچه‌اي به مخ كمك مي‌كنند. پيامهاي حركتي كه از مخ به اندامها مي‌رود. توسط مخچه ، تقويت و هماهنگ مي‌شوند. براي كار چشمها و گوش داخلي وضعيت بدن را به مخچه خبر مي‌دهند. در كل كارهاي كه مخچه انجام مي‌دهد همگي غير ارادي هستند.

بصل‌النخاع

اين بخش را مي‌توان به عنوان ناحيه وسيعي از نخاع تلقي نمود كه شكل آن در انسان شبيه پياز است. بصل‌النخاع بدون مرز مشخص با نخاع ارتباط حاصل مي‌كند در حالي كه با بخشهاي فوقاني تر داراي مرزهاي مشخصتر است. بصل‌النخاع از ماده سفيد و رشته اعصابي تشكيل شده است و فعاليت اندامهاي داخلي بدن مانند قلب ، ششها و اندامهاي گوارشي را اداره مي‌كند به همن سبب يكي از مهمترين اجزاي مغز است و آسيب وارده به آن مرگ را به دنبال دارد.



عقده عصبي

يك عقده عصبي داراي تعداد زيادي نورون است كه درون كپسولي از بافت پيوندي قرار گرفته‌اند. تعداد اين نورونها ممكن است به 50000 عدد برسد در نتيجه اندازه عقده‌ها متفاوت است هر نورون عقده يك سلول گانگليون خوانده مي‌شود.

دستگاه عصبي محيطي

رشته‌هاي عصبي عقده‌هاي نخاعي- جمجمه‌اي و خودكار جزء اعصاب محيطي به شمار مي‌روند و شامل سه گروه عصب است: اعصاب حسي كه از اندامها به مغز و نخاع مي‌روند، اعصاب حركتي كه از مغز و نخاع به ماهيچه‌ها و غده‌ها مي‌روند و اعصاب مختلط كه شامل رشته‌هاي حسي و حركتي هستند

دستگاه عصبي

۵ بازديد

دستگاه عصبي

دستگاه عصبي، اطلاعات را جمع آوري، تحليل، ذخيره و منتقل مي كند. اين دستگاه كاركردهاي حياتي بدن را كنترل مي كند و با جهان خارج تعامل دارد. دستگاه هاي عصبي دو قسمت دارد: دستگاه عصبي مركزي كه مغز و طناب نخاعي را تشكيل مي دهد و دستگاه عصبي محيطي كه از اعضايي تشكيل مي شود كه از مغز و طناب نخاعي منشأ گرفته، به تمام نواحي بدن مي روند. پيام ها به صورت تكانه تهاي الكتريكي ظريف، از طريق دستگاه عصبي، از مغز به بقيه بدن و برعكس منتقل مي شوند. مغز تقريباً‌ تمامي فعاليت ها را كنترل مي كند: هم فعاليت هاي آگاهانه مثل حركت هم فعاليت هاي غير آگاهانه مثل حفظ دماي بدن. همچنين در مورد محيط و وضعيت ساير قسمت هاي غير آگاهانه مثل حفظ دماي بدن. همچنين در مورد محيط و وضعيت ساير قسمت هاي بدن اطلاعاتي را دريافت مي كند. براي مثال، اعصابي كه به چشم ها ختم مي شوند، اطلاعات تصويري را ثبت مي كنند و اعصاب زير سطح پوست، حواسي چون درد را منتقل مي كنند. به علاوه مغز قادر به انجام فرايندهاي پيچيده اي چون يادگيري، حافظه، تفكر و هيجان است و مي تواند بدن را وادار كند كه بر اساس فرايندها عمل كند.


ساختار و كاركرد مغزآپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي

مغز، پيچيده ترين عضو بدن است. بيش از ۱۰۰ ميليارد سلول عصبي و ميلياردها راه عصبي را درخود جاي داده است. بزرگترين قمست مغز، مخ است. مخ به دو نيمه (نيمكره) تقسيم مي شود كه به وسيله طنابي از رشته هاي عصبي به نام جسم پينه اي به هم متصل هستند لايه خارجي (قشر مغز) از بافتي به نام ماده خاكستري تشكيل شده است كه پيام هاي عصبي را توليد و تنظيم مي كند. لايه دروني از ماده سفيد تشكيل شده است كه پيام ها را انتقال مي دهد. مخ، تفكر آگاهانه و حركت را كنترل و اطلاعات حسي را تفسير مي كند؛ قسمت هاي مختلف آن، فعاليت هاي ويژه اي چون تكلم و بينايي را اداره مي كنند. ساختاري در قاعده مغز به نام مخچه، وظيفه تعادل، هماهنگي و شكل دادن به وضعيت بدن را بر عهده دارد. ارتباط مغز با طناب نخاعي از طريق سابقه مغز است كه كاركردهاي حياتي از جمله تنفس را كنترل مي كند. درست بالاي ساقه مغز، هيپوتالاموس قرار دارد كه ارتباط بين دستگاه عصبي و غدد درون ريز را برقرار مي كند و به تنظيم دماي بدن، خواب و رفتارهاي جنسي كمك مي كند. مغز به وسيله جمجمه و پرده هايي به نام مننژ محافظت مي شود. مايع شفاف مغزي ـ نخاعي مثل يك ضربه گير، مغز و طناب نخاعي را در برابر آسيب محافظت مي كند.



سازماندهي دستگاه عصبي

دستگاه عصبي مركزي، متشكل از مغز نخاع، پيام هاي عصبي را تجزيه تحليل و هماهنگ مي كند نخاع، ارتباط بين مغز و بقيه بدن را برقرار مي سازد. راه هاي حركتي كه پيام ها را از مغز مي آورند، در طناب نخاعي نزول مي كنند. در حالي كه راه هاي حسي از پوست و ساير اعضاي حسي، از طناب نخاعي بالا رفته، پيام ها را به مغز مي برند. شبكه اي از اعصاب محيطي به كليه قسمت هاي بدن مي رسد. هر عصب از صد رشته عصبي تشكيل مي شود كه شامل سلول هاي عصبي هستند و در دستجاتي قرار گرفته اند. از طناب نخاعي، ۳۱ جفت عصب، منشأ مي گيرند. اين اعصاب در تنه و اندام ها به اعصاب كوچكتر و كوچكتري تقسيم مي شوند.



ساختار نخاع

نخاع از ماده خاكستري كه حاوي سلول هاي عصبي و حمايت كننده است و ماده سفيد كه حاوي رشته هاي عصبي است، تشكيل مي شود. نخاع به وسيله پرده هاي محافظي به نام مننژ پوشيده مي شود.


 

" alt="" />

سنگ چيست ؟

۲ بازديد

سنگ چيست؟

  سنگ منبعي طبيعي است كه روي زمين يافت مي شود . سنگ ها انواع مختلفي دارند . بعضي سبك و بعضي ديگر سنگين اند ، در حالي كه بعضي هاي شان سخت تر از بقيه اند . سنگ ها رنگ هاي متفاوتي دارند ، براي اينكه از تركيب كاني هاي مختلف تشكيل شده اند . كاني ها به شكل بلورهاي بسيار ريز هستند و مثل دانه هاي نمك به هم چسبيده اند.

    سنگ ها به سه دسته ي اصلي تقسيم مي شوند و عبارت اند از سنگ هاي آذرين ، رسوبي و دگرگوني . تفاوت سنگ ها در اين است كه نحوه ي تشكيل شدن شان با هم فرق مي كند.

سنگ آذرين

   سنگ آذرين ، از توده سنگ هاي مذاب آتشفشاني به نام ماگما يا لاوا (گدازه) تشكيل مي شود كه پس از سرد شدن ، سخت و جامد مي شوند. آذرين يعني آتشين. بازالت و گرانيت  از جمله سنگ هاي آذرين هستند .

سنگ رسوبي

  سرما و يخبندان ، باد ، گرماي خورشيد و نيرو هاي ديگر طبيعت ، سبب متلاشي شدن سنگ ها مي شوند و آنها را به قطعات كوچك تبديل مي كنند . اين قطعات كوچك نيز طي روند فرسايش ، آن قدر خرد مي شوند كه به صورت ذرات ماسه در مي آيند . آب باران اين ذرات ريز را مي شويد و همراه خود به رود خانه ها و دريا مي برد و سر انجام اين ذرات در آنجا ته نشين مي شوند . به اين ذرات ته نشين شده ، رسوب مي گويند . طي گذشت زمان ، اين رسوبات روي هم انباشته مي شوند و در اثر اين فشار ، ذرات به هم مي چسبند و سنگ سختي به نام سنگ رسوبي را مي سازند . ماسه سنگ ،  نمونه اي از سنگ هاي رسوبي است .

سنگ دگرگوني

    گاهي سنگ ها در اثر گرما و فشار فوق العاده زياد ، تغيير مي كنند و نوع جديدي از سنگ ها به نام سنگ هاي دگرگوني را مي سازند . دگرگوني به همان معني تغيير يافته است . مرمر نمونه اي از سنگ هاي دگر گوني است كه منشأ تشكيل آن سنگ آهك است . سنگ آهك در اثر دماي فوق العاده زياد سنگ هاي داغ اعماق زمين و فشاري كه آب وسنگ هاي پوسته ي زمين از بالا بر آن وارد مي كنند ، دگرگون ودر نهايت به سنگ مرمر تبديل مي شود .

كاربرد سنگ چيست؟

     سنگ ها در همه جا يافت مي شوند . در خانه و خيابان هاي تان آن ها را مي بينيد . بعضي ازسنگ ها خيلي سخت و پايدار اند . اين سنگ ها مسالح ساختماني مناسبي هستند . وقتي صخره  سنگ ها را از دل طبيعت بيرون مي آورند و در احداث بناها از آن استفاده مي كنند ، در اين شرايط سنگ  ناميده مي شود . هزاران سال پيش ، مردمان باستان مهمترين بناهايشان را از سنگ         مي ساختند كه بعضي از اين بناها هنوز هم پا بر جا هستند چرا كه در ساختمان اين بناها از      سنگ هاي بسيار سخت ومقاومي ساخته شده است . هرم بزرگ كوفو در جيزا واقع در مصر ، 4500 سال قبل ساخته شده است . در ساختمان اين هرم از دو مليون وسيصد هزار قطعه سنگ بزرگ استفاده كرده اند . فراغنه ي مصر در مقبره هاي سنگي دفن مي شدند ، براي اين كه سنگ از بهترين و مقاوم ترين مصالح ساختماني به شمار مي رفت و مي توانست از پيكر موميايي شده ي آن ها محافظت كند     

آيا مي دانستيد؟

   زماني كه اهرام در ناحييه ي جيزا (مصر) ساخته شدند نماي بيروني شان با سنگ آهك سفيد و نرم تزيين شد . اما بخش اعظم سنگ  آهك به كار رفته در اين اهرام طي گذشت زمان از بين رفته است . اين سنگ ها يا در اثر فرسايش تخريب شده اند يا به سرقت رفته اند و در ساخت ساير بناها مورد استفاده قرار گرفته اند .

امروزه چگونه از سنگ در ساخت بناها استفاده مي كنند؟

    امروزه از خرده سنگ ها در پي ريزي بناها وزيرسازي جاده ها استفاده مي كنند . از انواع سنگ هاي گران قيمت مانند سنگ مرمر هم براي احداث ديوار هاي بناهاي بزرگ و مجلل استفاده مي شود.

چرا مردم به كوه مي روند؟

   كوه توده ي عظيمي از سنگ است كه مانند برجي مرتفع ، زمين هاي اطراف را احاطه كرده است. امروزه گردش گران به ديدن كوه ها مي روند و از آن ها عكس مي گيرند و كوه نوردان به قله ي كوه ها صعود مي كند . در عهد باستان ، مردم به دلايل مختلفي با ديده احترام به كوه ها مي نگريستند . بعضي ها كوه را مانند " خدايان " مي پرستيدند و بعضي ديگر بر اين باور بودند كه "خدايان " بر فراز قله هاي پوشيده از برف و ابر زندگي مي كنند .

آيا مي دانستيد؟

يونانيان باستان كوه المپوس را محل زندگي خدايان شان مي دانسند . بوميان ساكن ناحيه ي مائوري در كشور زلاندندو بلندترين كوه كشورشان را آئوراكي مي نامند . در افسانه ها آمده است كه آئوراكي فرزند خداي آسمان بوده كه تبديل به سنگ شده .

چگونه از سنگ ها براي پاك كردن چيزها استفاده مي كنند؟

   ماده ي اوليه ي بعضي از مواد پاك كننده ، از جنس پودر سنگ است . وقتي اين ماده روي چيزي ماليده شود ، ذرات زيرش لكه ها و چرك سطح آن را مي سايند و از بين مي برند . يكي از روش هاي تميز كردن سنگ ساختمان ها ، بادشن نام دارد كه در اين كهر هم از ذرات سنگ استفاده مي شود . ذرات شن يا ماسه ، با فشار زياد از راه يك پمپ باد ، روي سنگ هاي نماي ساختمان پاشيده مي شوند . اين ذرات مانند مليون ها چكش كوچك به سطح سنگ مي خورند و تمام چرك ها ا از بين مي برند و سنگ را تميز مي كنند .



آزاد سازي خرمشهر

۲ بازديد

آزادسازي خرمشهر در روز سوم خرداد ۱۳۶۱ خورشيدي پس از ۵۷۸ روز اشغال[۲] بعنوان مهم‌ترين هدف عمليات بيت‌المقدس در دوره جنگ ايران و عراق توسط ارتش جمهوري اسلامي ايران (به فرماندهي علي صياد شيرازي) و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي (به فرماندهي محسن رضايي) انجام گرفت. اين آزادسازي در پي مرحله چهارم عمليات بيت‌المقدس كه از ۱ تا ۴ خرداد ۱۳۶۱ انجام شد، محقق گرديد.[۳][۴]

روح‌الله خميني در ۳ خرداد ۱۳۶۱ به مناسبت آزادي خرمشهر پيامي خطاب به ملت ايران صادر كرد. در اولين بخش اين بيانيه آمده است:

با تشكر از تلگرافاتي كه در فتح خرمشهر به اينجانب شده است، سپاس بي‌حد بر خداوند قادر كه كشور اسلامي و رزمندگان متعهد و فداكار آن را مورد عنايت و حمايت خويش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصيب ما فرمود.[۵]

در جريان آزادسازي خرمشهر حدود ۱۶ هزار نيروي عراقي كشته و زخمي شدند و همچنين ۱۹ هزار نفر نيروي عراقي به اسارت نيروهاي ايراني درآمدند.[۶]ايران در جريان عمليات ۲۶ روزه بيت‌المقدس كه به آزادي خرمشهر انجاميد ۶٬۰۰۰ كشته (۴٬۴۶۰ كشته سپاه و ۱٬۰۸۶ كشته ارتش) و ۲۴ هزار مجروح داد.[۷]

آزادسازي خرمشهر از لحاظ نظامي نقطه عطفي در تاريخ جنگ ايران و عراق شناخته مي‌شود.[۸] در ايران از اين عمليات و روز به عنوان نمادي از پيروزي، مقاومت و ايستادگي در برابر دشمن ياد مي‌شود.[۹] شوراي عالي انقلاب فرهنگي سوم خرداد را در تقويم رسمي ايران به عنوان روز مقاومت، ايثار و پيروزي نامگذاري كرده‌است.[۱۰]

 



نبرد در خرمشهر[ويرايش]

موزه دفاع مقدس خرمشهر
موزه دفاع مقدس خرمشهر
موزه دفاع مقدس خرمشهر

در پي آغاز عمليات بيت‌المقدس در نيمه شب دهم ارديبهشت سال ۱۳۶۱ چند هدف عمده استراتژيك و تاكتيتكي از جانب نيروهاي ايراني دنبال مي‌شد اين اهداف عبارت بودند از:

  • بيرون راندن نيروهاي متجاوز به پشت مرزهاي بين‌المللي
  • نشان دادن برتري قدرت سياسي‌-نظامي و اجتماعي جمهوري اسلامي به عراق و حاميان او در منطقه
  • انهدام نيروهاي متجاوز در منطقه بين غرب كارون تا خط مرزي
  • آزادسازي خرمشهر از اشغال متجاوزين[۲]

آزاد سازي خرمشهر در حقيقت از اهداف مرحله چهارم عمليات بيت‌المقدس بود. در ساعت ۲۲:۳۰ شامگاه شنبه، ۱ خردادماه ۱۳۶۱، مرحله چهارم اين عمليات با اعلام رمز يامحمدبن‌عبدالله‌، از بي‌سيم فرماندهي قرارگاه مركزي كربلا به واحدهاي عمل‌كننده، با هدف آزادسازي خرمشهر آغاز شد.[۱۱] در پايان اين نبرد علاوه بر پايان بخشيدن به ۱۹ ماه اشغال بخشي از حساس‌ترين مناطق خوزستان و آزادسازي خرمشهر، ضربه‌اي سنگين به توان رزمي و روحيه نيروهاي عراقي وارد آمد.[۱۲] در جريان آزادسازي خرمشهر حدود ۱۶ هزار نيروي عراقي كشته و زخمي شدند و همچنين ۱۹ هزار نفر نيروي عراقي به اسارت نيروهاي ايراني درآمدند.[۱۳]

پس از فتح خرمشهر[ويرايش]

پس از آزادسازي خرمشهر رزمندگان ايراني در اولين اقدام خود پس از آزاد سازي شهر، در مسجد جامع خرمشهر نماز اقامه كردند. خبر اين پيروزي به سرعت پخش شد و مردم در سرتاسر ايران به خيابان آمدند و به شادي و پخش شيريني پرداختند.[۶]

فتح خرمشهر انعكاس جهاني داشت و از نظر سياسي عراق با از دست دادن خرمشهر تكيه‌گاهش را براي مذاكره از دست داد.[۸] جنگ ايران و عراق به طور كلي به دو مقطع تقسيم مي‌شود، مقطع اول مربوط به آغاز جنگ تا آزاد سازي خرمشهر است كه استراتژي ايران نظامي و با هدف بيرون راندن عراق از خاك كشور بود و مقطع بعدي مربوط به پس از آزاد سازي خرمشهر است كه استراتژي ايران دوگانه بود.[۱۴]

آن طور كه صياد شيرازي نقل مي‌كند، استراتژي پس از آزادي خرمشهر استراتژي سياسي شد و شامل انجام يك عمليات نظامي براي تحقق صلح و با استفاده از عمليات نظامي براي آنكه بتوان از طريق ديپلماسي جنگ را تمام كرد. به عبارت ديگر تصميم بر آن بود تا عمليات نظامي به عنوان ابزاري در خدمت ديپلماسي قرار گيرد. اين استراتژي سياسي بود شكلك هاي محدثه هدف عمليات و جنگ نبود بلكه هدف حمايت از سياست خارجي بود.[۱۴]



زنديه

۲ بازديد
نادرقلى ، كه توانسته بود از مبارزات مردم سود جويد از قبيله قرقلوى ايل قزلباش افشار بود به زودى توانست سپاهى فراهم نموده و خدمت شاه طهماسب ، شهرهاى ايران را يكى پس از ديگرى به تصرف خويش درآورد آن گاه پس از اخراج افغانان از ايران ، نادرقلى به مبارزه با تركان پرداخت اين مبارزه كه گهگاه قطع مى شد، تا پايان سال 1725 م . ادامه داشت و منتج به اخراج تركان از مرزها ياران گرديد (412).
آن گاه ندر با استفاده از نارضايى عميق مردم ، خود را شاه ناميد، لاكهارت در اين باره مى نويسد:
نادر كه از فتوحات داخلى و عقب راندن دشمنان ايران آسوده كنند، در بهار سال 1736 م . اعيان و اشراف ايران را در دشت مغان جمع آورى و از نايب السلطنه بودن استعفا داد و بزرگان سلطنت را به وى پيشنهاد نمودند و او هم پذيرفت و خود را شاه خواند
(413).
هم چنين تشكيل قوريلتاى نادر در دشت مغان را حزين در سفرنامه خود چنين شرح مى دهد:
مردم دريافتند و به مقتضاى مقام زبان برگشادند و به اتفاق و اجماع ، نام سلطنت از شاه عباس صغير منسوخ گشته ، خطبه پادشاهى خان معظم اجرا يافته و تسميه به نادرشاه قرار يافت
(414).
لاكهارت در ادامه نوشتار خود درباره ى پادشاهى نادر مى نويسد:
نادر چند شرط براى استقرار بر مسند پادشاهى ايران از طريق طهماسب خان جلاير اعلام داشت :
1 -
حكومت بايد در خاندان نادر موروثى شود و همه بايد از او و فرزندانش ‍ پشتيبانى و حمايت نمايند.
2 -
ايرانيان طرفدارى از سلسله صفويه را كنار گذارند و هيچ يك از اولاد و احقاد شيخ صفى را در هيچ حال پناه ندهند
(415).
صاحب حديث نادرشاهى مى نويسد:
نادر به خوبى مى دانست كه دوران مديد سلطنت صفويان ، توام با ارتباطات چند جانبه ى اولى الامرى آنان ، با پيوندهاى عميق ميان توده و پادشاهان ايجاد كرده بود
(416).

3 - مذهب سنى ، به جاى شيعه برقرار گرديد، زيرا مذهب شيعه كه از جانب شاه اسماعيل صفوى ، در ايران شايع گرديده و همواره موجبات خونريزى و جنگ هاى ايران و عثمانى را فراهم ساخت ، هرگاه اهالى ايران به سلطنت ما (نادر) راغب باشند. بايد به مذهب اهل سنت سالك شوند، ليكن چون حضرت امام جعفر صادق (ع )، ذريه رسول اكرم (ص ) است ، ايرانيان بايد او را پيشواى مذهب خود بدانند و در فروع مقلد طريقه اجتهاد آن حضرت باشند با انتخاب نادر، به عنوان پادشاه جديد مملكت ايران ، جشن ها و چراغانى هاى بسيارى در سراسر ايران برپا گشت (417).
ويلم فلور در كتاب حكومت نادرشاه مى نويسد:
اما نادر، فرمان داده بود كه او را نه شاه بلكه ولى نعمت بخوانند، مانند پيشين بر زمين مى نشست و بر مسكوكات نادرى عنوان شاه نوشته شد و تنها به كلمه نادر بسنده گرديد (418).
نادر، پس از تاج گذارى در سال 1736 م . جهت رفع كمبود اقتصاد كشور و انتقال ثروت ، دست به كشورگشايى زد. ابتدا هرات و قندهار، سپس ‍ هندوستان كه غنايم فراوانى را به همراه داشت . به طورى كه مورخين ، آن را بيش از 700 ميليون روبل تخمين زده اند. هم چنين ، خان نشين هاى خيوه و بخارا، جزو دولت نادر درآمد، پس از آن داغستان و سپس در سال 1746 طى قراردادى بحرين را جزو ايران نمود (419).
نادر در دوران سلطنت (حدودا) دوازده ساله ى خود - (1148 - 1160 ه .ق - به احياى وحدت ايران و تصرف مجدد كشورهايى اهتمام ورزيد كه صفويان پس از تسخير، از دست داده بودند ولى با اين وجود مخارج لشكركشى هاى دايمى نادر، از محل ماليات هاى گزاف و باج هاى سنگين ، باعث رنج و محنت مردم گرديد. مثلا، در سال 1736 م . كه درصدد برآمده بود، مجددا قندهار را تسخير كند، چنان مردم كرمان را در تنگنا قرار داد كه تا 7 - 8 سال پس از آن دچار قحطى شدند يا در فوريه سال 1738 م . مردان و زنان كرمان را وادار نمود كه براى سپاه وى از كرمان تا قندهار حمالى نمايند، زيرا چهارپايان باركش لشكر او كم بودند. ژان اوتو كه در سال 1737 م . از بغداد به اصفهان سفر كرده است مى نويسد: حال و روز دهقانان و عامه مردم خوب نيست و پس از اين كه در 1739 م . به بغداد باز مى گشت خبر مى دهد كه وضع آنان خراب تر شده است .
موقعيت نظام ارضى  
در دوران سلطه ى افغانان خرابى اى كه خاصه در اصفهان و حوالى آن به بار آوردند، شايان توجه است و چنين مى نمايد كه احتمالا در هنگام محاصره ى اصفهان بسيارى از اوراق و دفاتر ديوانى از ميان رفته باشد، از اين رو اگر استنباط كنيم كه امر اداره كردن زمين و مالكيت زمين - لااقل در ناحيه ى اصفهان و نه جاهاى ديگر - دچار اختلال بسيار شده است به خطا نرفته ايم .
از نظر تاريخ زميندارى و اداره امور ارضى ، دوره ى افشاريه اهميت فراوانى ندارد و موجب تغييرات و تحولات ديرپايى درين زمينه نشده است . ظاهرا ميل غالب بر اين بوده است كه در اداره ى امور تيول ها، و سيور غال ها نظارت دقيق ترى كنند و آن ها را از صاحبانش پس بگيرند.
چنين مى نمايد كه نادرشاه به طور كلى ، امراى خود را از تحصيل ملكه و مال منع مى كرده است فرمانى از نادرشاه به عنوان سهراب بيگ وزير، هرات صادر شده است كه در آن ، نادر پس از اشاره به اين كه سهراب بيگ ، براى خود در قلعه هرات بناهايى ساخته است ، مى گويد كه او - يعنى خود نادرشاه - پيوسته خانه به دوش است و سهراب بيگ حق ندارد كه در آن جا زمين را مالك شود، از اين رو، به سهراب بيگ فرمان مى دهد كه ابنيه جديد و حمام و املاكى كه او در دارالسلطنه هرات و توابع آن مالك شده است به مالكيت ديوان درآورد و املاك خود را محدود به خانه اى كند كه بايد در آن به سر برد، و اوقافى را كه پيش از آن صرف به دست آوردن ملك و آب مى كرد وقف امور مملكتى كند.
با اين همه ، بايد دانست كه دوران فرمانروايى نادر، چندان كوتاه بود كه در آن واحد، با گرفتارى هاى خارجى او داخلى نتوانست راه و رسم تيول دادن را دگرگون كند ولى بيش از پيش سياست نادر، در جابه جايى و اسكان عشاير همچون اسلاف خويش دنبال گرديد، زيرا در پاره اى از موارد مى خواست سرزمين هايى كه تازه تسخير كرده بود، امن نگاه دارد.
جابه جايى و اسكان ايالات ، از سياست هايى بود كه نادر به دليل احتمال عصيان سركشان به انجام رساند.
در (1730 - 1734 م .) فرمان داد، تا پنجاه الى شصت هزار خانوار از عشاير آذربايجان و عراق عجم و فارسى به خراسان كوچ كنند. در سال 1732 م . شصت هزار تن از ابداليان حوالى هرات را به مشهد و نيشابور و دامغان كوچ داد. در همان سال سه هزار خانوار از عشاير هفت لنگ بختيارى را به خراسان فرستاد. در سال 1736 م . پس از فرونشاندن آتش شورش هاى بختيارى ها، عده ى ديگرى از عشاير هفت لنگ را با عده يى از عشاير چهارلنگ كه بالغ بر ده هزار خانوار مى شدند به تربت جام خراسان كوچ داد.
هنگامى كه نادرشاه در 1732 م . به تفليس رسيد شش هزار خانوار از گرجيانى را كه با وى دشمن بودند به خراسان تبعيد كرد (420).
ظاهر نادرشاه و جانشينانش - مانند شاهان سلف - ايلات و عشاير را بيش تر به وسيله خان ها اداره مى كردند. در سال 1746 م . نادرشاه على صالح خان را به رياست ايل هفت لنگ منصوب كرد. ضمنا نادرشاه در سال 1736 م . تخت و تاج را پذيرفت و شرط كرده كه مذهب سنى ، جانشين مذهب شيعه گردد، سپس على فرمانى ، شمار معتنابهى از اموال و املاك اوقاف را از مردم تحويل گرفته و آن ها را به انضمام املاك خالصه ، در دفاتر ثبت اراضى ، كه پس از آن ، معروف به وقعات نادرى شد وارد كردند. در مواردى كه واقف يا متولى از متنفذان بود، موقوفه را تسليم نمى كرد، اگرچه اسم آن در وقعات نادر ثبت شده بود ساير متوليان ، از ترس آن كه اموال و املاك اوقاف تحت توليت آنان را غصب كنند، از ارائه وقف نامه امتناع مى ورزيدند، اين مساله به ديگران هم فرصت مى داد تا اين گونه موقوفات را به نام خود ثبت كنند. از اين گذشته مستوفيان نمى توانستند، از ثبت اين املاك به عذر موقوفه بودن ، آبا ورزند، زيرا فرض قضيه اين بود كه نادر، همه ى موقوفات را غصب كرده است (421). ژان اوتو، در سفرنامه خود در اين باره مى نويسد:
نادر، بى درنگ فرمان داد تا بررسى هاى درستى از اوقاف مملكت و درآمدهاى آن بشود. پس از چند روز رسيدگى به حساب هاى اوقاف رسيدند و وضعيت آن را روشن نكردند و صورت هاى آن را به شاه دادند، معلوم شد كه درآمدهاى ساليانه اوقاف كه نصب اين جماعت مى شده پيش ‍ از يك ميليون تومان بوده است اين چنين اعتبار و سرمايه بى نهايت مورد نياز ارتش مى باشد فرمان داد كه اين درآمد را به خزانه دولت واگذار كنند (422)
چون نادر مى خواست اموال و املاك اوقاف را از دست مردم خارج كند، اين كار سبب اختفاى مالكيت حقيقى آنان شد. نادر پيش از آن كه بتواند فرمان خود را درباره اوقاف كاملا اجرا كننده كشته شد.
جانشين وى عليقلى عادل شاه ، فرمان مزبور را لغو و بعضى از املاك مغصوب را به مردم پس داد.
 
.

از ميان بيش از هزار زن، كه در طول سلطنت سي و هفت   ساله فحتعلي شاه قاجار در حرمسراي او زيسته‌اند و نام قريب به ۲۰۰ تن از آنان در منابع مختلف مربوط به قاجاريه ثبت شده است، طاووس خانم، ملقب به تاج الدوله، بيش از هر زن ديگري در دوران سلطنت دومين پادشاه سلسله قاجار اثر گذاشته و تنها زني است كه تا پايان عمر فتحعلي شاه محبوب و سوگلي حرم اين پادشاه عشرت‌طلب بوده و بيش از زنان ديگر دومين پادشاه قاجار براي او فرزند آورده است.

ميرزا عبدالوهاب معتمدالدوله معروف به نشاط اصفهاني از شعراي معروف دربار فتحعلي شاه كه بر تاج‌الدوله نقش پدر داشت ازدواج شاه و او را فراهم كرد.


از ميان بيش از هزار زن، كه در طول سلطنت سي و هفت   ساله فحتعلي شاه قاجار در حرمسراي او زيسته‌اند و نام قريب به ۲۰۰ تن از آنان در منابع مختلف مربوط به قاجاريه ثبت شده است، طاووس خانم، ملقب به تاج الدوله، بيش از هر زن ديگري در دوران سلطنت دومين پادشاه سلسله قاجار اثر گذاشته و تنها زني است كه تا پايان عمر فتحعلي شاه محبوب و سوگلي حرم اين پادشاه عشرت‌طلب بوده و بيش از زنان ديگر دومين پادشاه قاجار براي او فرزند آورده است.

ميرزا عبدالوهاب معتمدالدوله معروف به نشاط اصفهاني از شعراي معروف دربار فتحعلي شاه كه بر تاج‌الدوله نقش پدر داشت ازدواج شاه و او را فراهم كرد.

طاووس هنگام ازدواج با فتحعلي شاه دختر زيبائي بوده، ولي تعداد زنان زيبا در حرمسراي عريض و طويل فتحعلي شاه كم نبود. آنچه موجب دوام علاقه و محبت فتحعلي شاه به طاووس شد، كمال او بود نه جمال. طاووس كه در مكتب نشاط اصفهاني شاعر معروف دوران فتحعلي شاه تربيت شده بود بعد از عروسي با شاه از مصاحبت او برخوردار بود و شعر هم مي‌گفته،‌ ولي از اشعار او در هيچ يك از منابع مربوط به قاجاريه كه در دسترس نويسنده بوده است، نمونه‌اي مشاهده نشد.

طاووس چون از يك خانواده معمولي بود به عقد ازدواج منقطع فتحعلي شاه درآمد، ولي جشن عروسي او با شاه قاجار، از مراسم بسيار باشكوه عروسي دوران سلطنت فتحعلي شاه بود. در آن تاريخ شاهزاده حسنعلي ميرزا ملقب به شجاع‌السلطنه (پسر ششم فتحعلي شاه) حاكم تهران بود و به دستور او شهر را به خاطر عروسي پدرش با اين دختر اصفهاني آذين بستند. تخت مرصعي را كه تخت خورشيد نام داشت براي شب عروسي آماده كردند و بعد از شب زفاف با طاووس، به امر فتحعلي شاه اين تخت را «تخت طاووس»‌خواندند، كه هنوز بر روي اين تخت مرصع و گرانبها باقي مانده است.

طاووس در همان چندماه اول زندگي زناشوئي با فتحعلي شاه، به قدري علاقه و توجه پادشاه قاجار را به خود جلب نمود كه شاه به او لقب «تاج‌الدوله» اعطا نمود و تصميم گرفت او را به عقد ازدواج دائم خود درآورد و قصد داشت يكي از چهار زن عقدي خود را طلاق بدهد و طاووس را به عقد دائمي خود درآورد، ولي طاووس حاضر نشد و ترجيح داد همچنان زن صيغه شاه بماند. همچنين فتحعلي شاه مقرر فرمود كه يك دست عمارت تام‌الاجرا از اندروني و بيروني و حمام، مشتمل بر تالارهاي آئينه متعدد مانند موقع تمكن و نشيمن خود خاقان مغفور كه معروف به عمارت چشمه بود، براي تاج‌الدوله ساختند.

اوضاع و اسباب تجمل تاج‌الدوله به همه جهت از حرمخانه خارج بود و دستگاهي جداگانه داشت از فراشخانه و اصطبل و غيره. ميرزا حسين، پسر مرحوم ميرزا اسدالله خان برادر مرحوم ميرزا آقاخان صدراعظم، وزارت تاج‌الدوله را داشت. ماهي هزار تومان به اسم سبزي مطبخ تاج‌الدوله از دفتر برات صادر مي‌شد.

طاووس كه تا پايان عمر فتحعلي شاه، زن سوگلي و مورد علاقه او باقي ماند ۹ فرزند براي فتحعلي شاه به دنيا آورد، كه شش تن از آنان، سه پسر (سيف‌الدوله، نيرالدوله و عضدالدوله) و سه دختر (شيرين جهان خانم، شمس‌الدوله و مرصع خانم) زنده ماندند. پسران به مقامات مهمي رسيدند و دختران با شاهزادگان قاجار ازدواج كردند.

از ميان فرزندان طاووس، سلطان محمد ميرزا ملقب به سيف‌الدوله پسر ارشد طاووس مورد توجه و علاقه مخصوص فتحعلي شاه بود، به طوري كه در سيزده سالگي حكومت ايالت بزرگ اصفهان را به او واگذار نمود و يوسف خان گرجي سپهدار را به وزارت او برگماشت. سيف‌الدوله در زمان فوت فتحعلي شاه در اصفهان هم حكومت اصفهان را داشت و تشريفات كفن و دفن فتحعلي شاه تحت نظر وي انجام پذيرفت. سيف‌الدوله بعد از مرگ پدر مدعي سلطنت نشد، ولي به برادرزاده بيمار و ناتوانش محمدشاه هم اعتنائي نداشت، به همين جهت به صوابديد ميرزا ابوالقاسم قائم مقام اولين صدر اعظم محمدشاه به تهران احضار شد و چندي بعد همراه مادرش به عتبات عاليات رفت و در بغداد اقامت گزيد.

در منابع مربوط به دوره قاجاريه، اعم از منابع داخلي و نوشته‌هاي مؤرخين خارجي، به نفوذ تاج‌الدوله يا طاووس در وقايع بيست سال آخر سلطنت فتحعلي شاه و عزل و نصب حكام و مقامات مهم اين دوره اشاره شده، ولي همه مؤرخين داخلي و خارجي به نيكي از او ياد كرده‌اند. او زني مؤمن و متدين و دلرحم و با عاطفه بوده و هر مظلومي به درگاه او پناه مي‌برد مأيوس برنمي‌گشت.

در روزهاي بيماري فتحعلي شاه در سفر اصفهان نيز كه به مرگ وي انجاميد طاووس تنها زن از صدها زن حرمسراي شاهي بوده كه در كنار شوهر ۶۸ ساله‌اش مانده و از او پرستاري مي‌نمود.

براي پي بردن به بزرگ منشي و سعه صدر تاج‌الدوله يا طاووس اصفهاني، همين فقره انصراف از تصاحب جواهراتي كه حداقل يك ميليون تومان به پول آن روز قيمت داشته و ارزش امروز آن هزاران برابر است كفايت مي‌كند.
 
خودداري او از پيوستن به جمع زنان عقدي فتحعلي شاه نيز، كه مستلزم طلاق يكي از چهر زن عقدي او بود نمونه ديگري از بزرگواري و اعتماد به نفس اين زن است و با يان كه بعدها با فوت يكي از زنان عقدي شاه، اين امكان براي او فراهم شد كه بدون التزام فتحعلي شاه به طلاق يكي از زنان عقديش به عقد دايم او در آيد، از حرف خود كه نمي‌خواهد ساعت سعد جاري شده صيغه عقد منقطع او به هم بخورد برنگشت و تا آخر عمر زن صيغه فتحعلي‌شاه بود.

تاج‌الدوله بعد از درگذشت فتحعلي شاه به اتفاق پسرش سيف‌الدوله به زيارت عتبات رفت و دو مرتبه نيز به حج بيت‌الله مشرف شد. تاج‌الدوله سالهاي پاياني عمر خود را در نجف اشرف به سر آورد و مقبرهع‌اي براي خود در مجاورت حرم حضرت اميرالمومنين ساخت، كه هم اكنون نيز برقرار و معروف است. چند تن از اولاد تاج‌الدوله هم در زمام حيات او در نجف اشرف اقامت گزيدند نسل پنجم و ششم آنها هم اكنون در بغداد و نجف و كربلا زندگي مي‌كنند.