سايتم

امكانات مجازي

افشاريه

۳ بازديد

طايفه‌ افشار گروهي‌ از تركمنانان‌ غز بودند كه‌ در عهد ‌سلجوقيان از آسياي‌ ميانه‌ و تركستان‌ به‌ ايران‌ مهاجرت‌ كرده‌ و در نواحي‌ آذربايجان‌ ايران‌ سكونت‌ يافتند. آنان‌ در عهد ‌صفويه يكي‌ از هفت‌ قبيله‌ اصلي‌ بودند كه‌ در به‌ قدرت‌ رساندن‌ اين‌ سلسله‌ نقش‌ مهمي‌ ايفا نمودند. افشارها كه‌ به‌ شعب‌ مختلف‌ تقسيم‌ شده‌ بودند در زمان‌ شاه‌ اسماعيل‌ صفوي‌ به‌ شمال‌ خراسان‌ كوچانده‌ شدند تا از حملات‌ مداوم‌ ازبكان‌ به‌ نواحي‌ مرزي‌ خراسان‌ جلوگيري‌ كنند.
مؤسس‌ اين‌ سلسله‌ نادر پسر امامقلي‌ از قبيله‌ افشار بود. وي‌ كودكي‌ و جواني‌ سختي‌ را پشت‌ سرگذاشت‌ و پس‌ از روبرو شدن‌ با ناملايمات‌ گوناگون‌، در حالي‌ كه‌ كشور ايران‌ عرصه‌ تاخت‌ و تاز سپاهيان‌ افغان‌ و عثماني‌ شده‌ بود و ازبكان‌ نيز مناطقي‌ از شرق‌ كشور را ضميمه‌ خود كرده‌ بودند، قد برافراشت‌ و در اندك‌ مدتي‌ نظر آخرين‌ پادشاه‌ صفوي‌ شاه‌ طهماسب‌ را كه‌ زبونانه‌ در صدد جلب‌ حمايت‌ امراء و بزرگان‌ ايران‌ بود به‌ خود جلب‌ كرد. نادر پس‌ از چندي‌ با كنار زدن‌ رقباي‌ اصلي‌ خود به‌ سردار بزرگ‌ شاه‌ طهماسب‌ مبدل‌ گشت‌ و به‌ جنگ‌ با محمود و اشرف‌ افغان‌ كه‌ بيش‌ از هفت‌ سال‌ كشور ايران‌ را محل‌ چپاول‌ و غارت‌ خود ساخته‌ بودند برخاست‌. شجاعت‌ و كفايت‌ مدبرانه‌ نادر سبب‌ شد كه‌ وي‌ در اندك‌ مدتي‌ افغان‌ها را به‌ سختي‌ شكست‌ داده‌ و آنان‌ را از ايران‌ بيرون‌ راند. وي‌ سپس‌ به‌ سلسله‌ جنگهايي‌ بر عليه‌ عثمانيان‌ كه‌ بخش‌ وسيعي‌ از غرب‌ و شمال‌ غرب‌ ايران‌ را به‌ تصرف‌ خود در آورده‌ بودند دست‌ يازيد و پس‌ از بيرون‌ راندن‌ آنان‌ و همچنين‌ روسها از خاك‌ ايران‌ طي‌ مراسمي‌ مفصل‌ در دشت‌ مغان‌ خود را شاه‌ ايران‌ اعلام‌ كرد.
نادر در سال‌ 1148 ه. ق‌ بر تخت‌ سلطنت‌ تكيه‌ زد و پس‌ از آرام‌ كردن‌ برخي‌ از استقلال‌ طلبان‌ به‌ قندهار حمله‌ برد. وي‌ پس‌ از سركوب‌ افغانيان‌ اين‌ شهر، عازم‌ هندوستان‌ شد و در جنگ‌ كرنال‌ قشون‌ محمد شاه‌ پادشاه‌ هند را به‌ سختي‌ شكست‌ داد و پس‌ از تصرف‌ پيشاور، كشمير، پنجاب‌ و لاهور وارد دهلي‌ شد. جنگ‌ كرنال‌ با كشتار فراوان‌ هنديان‌ و كسب‌ غنائم‌ بسيار به‌ پايان‌ رسيد و نادر از هندوستان‌ عازم‌ خوارزم‌ گشت‌ و امير آن‌ منطقه‌ را منقاد و مطيع‌ خويش‌ ساخت‌.
اواخر عمر نادر نيز همچنان‌ به‌ جنگ‌ با عثمانيان‌ و نبرد با شورشيان‌ داخلي‌ سپري‌ گشت‌. وي‌ كه‌تعادل‌ روحي‌ خود را ازدست‌ داده‌ بود لكه‌ ننگيني‌ بر كارنامه‌ درخشان‌ خود نهاد و گروه‌ زيادي‌ از مردم‌ ايران‌ را به‌ قتل‌ رساند و پسر رشيدش‌ رضاقلي‌ ميرزا را نيز بر اثر سوءظني‌ باطل‌ كور كرد. نادر در سالهاي‌ آخر زندگاني‌ خود تنها به‌ لشكريان‌ غير ايراني‌ خويش‌ اعتماد داشت‌ (تركمنان‌، ازبكان‌ وافغانان‌) و حتي‌ درصدد برآمد طي‌ كودتايي‌ كليه‌ صاحب‌ منصبان‌ و سرداران‌ ايراني‌ را به‌ قتل‌ برساند ولي‌ نقشه‌ او فاش‌ شد و در سال‌ 1160 ه. ق‌ چند تن‌ از امراء او در فتح‌ آباد قوچان‌ به‌ خيمه‌اش‌ حمله‌ كرده‌ و او را كشتند.
پس‌ از نادر هرج‌ و مرج‌ وسيعي‌ سراسر ايران‌ را فرا گرفت‌ و هر يك‌ از سرداران‌ او در منطقه‌اي‌ از ايران‌ رايت‌ استقلال‌ برافراشتند. برادرزاده‌ نادر بنام‌ عليقلي‌ خان‌ نيز يك‌ چند به‌ نام‌ عادل‌ شاه‌ در خراسان‌ خود را شاه‌ خواند و تمامي‌ فرزندان‌ نادر را قتل‌ عام‌ كرد ولي‌ برادرش‌ ابراهيم‌خان‌ بر او شوريد و عادل‌ شاه‌ را از سلطنت‌ بركنار كرد و خود بر تخت‌ نشست‌. ابراهيم‌ نيز پس‌ از مدتي‌ بقتل‌ رسيد و شاهرخ‌ پسر رضاقلي‌ ميرزا خود را شاه‌ خواند. وي‌ پس‌ از مدتي‌ از سلطنت‌ خلع‌ و نابينا شد ولي‌ بعد از روي‌ كار آمدن‌ چند مدعي‌ ديگر بار ديگر به‌ قدرت‌ دست‌ يافت‌ و در محدوده‌اي‌ كوچك‌ در ايالت‌ خراسان‌ فرمانروايي‌ كرد. اين‌ شاهزاده‌ نگون‌ بخت‌ پس‌ از روي‌ كار آمدن‌ آقامحمدخان‌ قاجار به‌ وضع‌ دلخراشي‌ كشته‌ شد.
سلسله‌ افشاريه‌ را مي‌توان‌ در خود شخص‌ نادر خلاصه‌ كرد. افشاريه‌ با ظهور نادر و آغاز سلطنت‌ اودر سال‌ 1148 ه. ق‌ آغاز و در سال‌ 1160 ه. ق‌ با قتل‌ نادر به‌ پايان‌ رسيد. نادرشاه‌ عليرغم‌ اعمال‌ ناشايست‌ اواخر حكومت‌ خويش‌، در توسعه‌ تجارت‌ و بازرگاني‌ داخلي‌ و خارجي‌ كوشيد و در صدد تشكيل‌ نيروي‌ دريايي‌ قدرتمندي‌ در شمال‌ و جنوب‌ ايران‌ بود. خرابه‌هاي‌ كلات‌ (محل‌ نگهداري‌ قرائن‌ و گنجينه‌هاي‌ وي‌) از نشيب‌ و فرازهاي‌ ايران‌ در دوران‌ سلطنت‌ اين‌ پادشاه‌ قدرتمند حكايت‌ مي‌كند.

 

 



فرسايش چيست ؟

۲ بازديد

 

عوامل فرسايش

فرسايش اساساً يك پديدهٔ تسطيح يا همواركننده سطح زمين است به اين ترتيب كه خاك و قلوه سنگ از راه حمل شدن، غلتيدن و يا شسته شدن تحت تاثير نيروي ثقل از نقاط مرتفع به محلهاي پست حركت مي‌كنند مهمترين عوامل سست كننده و يا خردكننده اين مواد كه لازمه حركت آنهاست آب و باد مي‌باشد

باد

 

 

نمايي از باروي قديمي ري كه در اثر گذشت زمان فرسوده شده‌است

باد بخودي خود نمي‌تواند صخره‌ها را فرسايش دهد ولي وقتي همراه خود ذرات معلق شن يا خاك را حمل مي‌كند موجب ساييده شدن حتي سخت‌ترين صخره‌ها نيز مي‌گردد. اين عمل شبيه حركت لا دور آهسته سنباده كشي است كه به منظور تميز كردن سطح فلزات قبل از رنگ كردن آنها مورد استفاده فرار مي‌گيرد.

 

 

فرسايش طبيعي

آب

آب به تنهايي مهمترين عامل فرسايش به حساب مي‌آيد. باران، جويبارها و رودخانه ها؛ همگي خاك را خراشيده و با خود حمل مي‌كنند. و امواج سواحل درياها و درياچه‌ها را مي‌فرسايند. در حقيقت مي‌توان گفت هر زمان و بهر شكلي كه آب در حال حركت باشد موجب فرسايش سرحدات خود مي‌گردد.

تغييرات دما

وقتي كه فرسايش زمين‌شناسي مورد نظر باشد گذشت زمان غير قابل تشخيص است و تغييرات بسيار جزيي يا بسيار آهسته در مدت طولاني تدريجاً اهميت پيدا مي‌كنند. به عنوان مثال مي‌توان از ورقه ورقه شدن و شكاف برداشتن سنگها و صخره‌ها در اثر تغيير درجه حرارت نام برد. تغييرات سريع درجه حرارت روز و شب فقط روي سطح صخره‌ها اثر مي‌گذارد در حاليكه تغييرات آرام بين زمستان و تابستان تا اعماق بيشتري نفوذ مي‌كند. وقتي كه تغييرات درجه حرارت با يخبندان نيز همراه باشد در اثر انبساط حجم آب در بين شكافها و درزها اثر خردكنندگي آن بشدت افزايش ميبابد. بطوري كه در شكل اول نشان داده شده‌است انقباض و انبساط توده يخ در روي سطح شيبدار موجب حركت تدريجي آن به طرف پايين تپه مي‌گردد.

موجودات زنده

بعضي از انواع حيات مانند جلبكها و گلسنگها عملاً موجب شكسته شدن سنگها مي‌شوند ولي اثر عمده موجودات زنده، ايجاد اختلالاتي است كه اثر عوامل ديگر را سرعت مي‌بخشد. حيوانات با پا گذاشتن بر روي سنگ و خاك موجب شكستن آنها شده و نتيجتا حمل آنها را بوسيه آب يا باد تسهيل مي‌كنند. در انتهاي ديگر شاخص موجودات زنده؛ كرم خاكي و موريانه موجب به هم خوردن و افزايش هواديدگي و اكسيداسيون خاك شده و با اين ترتيب پديده تبديل صخره‌هاي مقاوم به خاك قابل فرسوده شدن را سرعت ميبخشند.

فرسايش تشديدي

فعاليتهاي غير كشاورزي بشر كه موجب تشديد پديده‌هاي فرسايش مي‌شوند در مقياس جهاني از اهميت كمي برخورداند. ما كوهها را براي استخراج سنگ و سنگ آهن حفاري مي‌كنيم، ما در يك جا زمين را گود كرده و در جاي ديگر گودي را پر مي‌كنيم ولي اين دخالتها در قسمت بسيار كوچكي از سطح كره زمين انجام مي‌گيرد. از طرف ديگركشاورزي در چنان سطح وسيعي انجام مي‌گيرد كه فعاليتهايي از اين قبيل بطور بسيار بارزي سرعت فرايندهاي فرسايشي را تغيير مي‌دهند و تقريبا تمام عمليات كشاورزي در جهت افزايش فرسايش عمل مي‌كنند. هر زمان كه پوشش گياهي از روي زمين برداشته شده و زمين لخت شود؛ درخت كمتري وجود خواهد داشت كه سرعت باد را كاهش مي‌دهد و در نتيجه فرسايش بادي افزايش مي‌يابد. گياه كمتري وجود دارد كه انرژي قطرات باران را جذب كند و نتيجتا فرسايش باراني زيادتر خواهد شد، روان آب سطحي زيادتري جريان مي‌يابد و نهرها و رودخانه‌ها قويتر مي‌شوند و بالاخره حيوانات اهلي صخره و خاك را بيشتر خرد مي‌كنند. انسان با شخم زدن زمين ميليونها بار سريعتر از حيوانات حفار موجب به هم خوردن و هواديدگي خاك مي‌گردد. با اين اعمال در حقيقت تمام پديده‌هاي فيزيكي طبيعت كه فرسايش يكي از آنهاست تشديد مي‌شوند. فقط حالتهاي خيلي استثنايي و نادري وجود دارند كه دخالت بشر احتمالا موجب كاهش فرسايش طبيعي مي‌گردد مانند وقتي كه صحراها احيا مي‌شوند، نواحي خشك بوسيله آبياري معتدل مگردند و يا جنگلها ايجاد مي‌شوند كه سطح كل آنها در مقايسه با سطحي كه در آن فعاليتهاي بشر موجب افزايش فرسايش مي‌گردد بسيار ناچيز است.

حدود قابل قبول فرسايش

بنابر آنچه گفته شد آيا مي‌توان بين فرسايش طبيعي كه يك پديده طبيعي و قابل پذيرش است و فرسايش تشديدي كه يك پديده مخرب و ساخته دست بشر است حد فاصلي تعيين كرد؟ و اگر كشيدن چنين خطي مشكل و يا غيرممكن باشد كه هست آيا راه ديگري براي مشخص كردن حدود فرسايش قابل قبول وجود ندارد؟ بهتر است براي يافتن چنين راهي سوال بالا را به ترتيب ديگري مطرح شود؛«حد فرسايشي كه ما در آن حد احساس مي‌كنيم ديگر نبايستي فرسايش را تحمل كرد بلكه بايستي در مورد آن كاري انجام داد كجاست؟» معمولا به اين سوال اين طور جواب داده مي‌شود كه هدف متخصصين حفاظت خاك اطمينان از اين امر است كه از زمين به ترتيبي استفاده شود كه اين استفاده بتواند به طور نامحدود ادامه يابد. يعني هيچ گونه تخريب تدريجي خاك صورت نپذيرد. اين هدف زماني تحقق مي‌يابد كه سرعت از دست رفتن خاك بيشتر از سرعت تشكيل آن نباشد. سرعت تشكيل خاك را نمي‌توان به دقت اندازه گيري كرد ولي بهترين تخمين خاكشناسان اين است كه در شرايط طبيعي، چيزي در حدود ۳۰۰ سال طول مي‌كشد تا ۲۵ ميلي متر خاك سطحي تشكيل شود(بنت ۱۹۳۹ فصل دوم). اين مدت براي وقتي كه به هم خوردگي، هواديدگي و شستشوي خاك با عمليات تهيه زمين سرعت مي‌گيرند به حدود ۳۰ سال تقليل مي‌يابد. سرعت تشكيل ۲۵ ميلي متر خاك در ۳۰ سال تقريبا برابر است با ۵/۱۲ تن در هكتار در سال و اين رقمي است كه اغلب به عنوان حدي كه فرسايش نبايستي از آن بيشتر شود پذيرفته شده‌است. البته واضح است كه ميزان قابل قبول خاك از دست رفته ثابت نبوده و به شرايط خاك بستگي دارد. اگر پروفيلي از يك خاك عميق با حاصلخيزي يكسان در تمام سطوح تشكيل شده باشد از دست دادن ۲۵ ميلي متر خاك در ۳۰ سال آنقدر خطر جدي در بر ندارد كه از دست رفتن همين مقدار خاك از پروفيلي متشكل از چند سانتي متر خاك بر روي صخره‌هاي سخت. بدين ترتيب ارقامي كه به عنوان حد قابل قبول فرسايش مورد استفاده قرار مي‌گيرند به ندرت از ۵/۱۲ تن در هكتار در سال بالاترند. در آمريكا ارقام بين ۵/۲ تا ۵/۱۲ تن در هكتار در سال متداولند و در فدراسيون آفريقاي مركزي رقم ۱۰ براي خاكهاي شني و ۵/۱۲ تن در هكتار در سال براي خاكهاي رسي به كار مي‌رود. اين اعداد در فرمول جهاني فرسايش خاك(Universal Soil Loss Equation به اختصار USLE) به توصيه‌هاي عمليات كشاورزي ربط داده شده‌است.

.



فتحلي شاه

۲ بازديد
از ميان بيش از هزار زن، كه در طول سلطنت سي و هفت   ساله فحتعلي شاه قاجار در حرمسراي او زيسته‌اند و نام قريب به ۲۰۰ تن از آنان در منابع مختلف مربوط به قاجاريه ثبت شده است، طاووس خانم، ملقب به تاج الدوله، بيش از هر زن ديگري در دوران سلطنت دومين پادشاه سلسله قاجار اثر گذاشته و تنها زني است كه تا پايان عمر فتحعلي شاه محبوب و سوگلي حرم اين پادشاه عشرت‌طلب بوده و بيش از زنان ديگر دومين پادشاه قاجار براي او فرزند آورده است.

ميرزا عبدالوهاب معتمدالدوله معروف به نشاط اصفهاني از شعراي معروف دربار فتحعلي شاه كه بر تاج‌الدوله نقش پدر داشت ازدواج شاه و او را فراهم كرد.


از ميان بيش از هزار زن، كه در طول سلطنت سي و هفت   ساله فحتعلي شاه قاجار در حرمسراي او زيسته‌اند و نام قريب به ۲۰۰ تن از آنان در منابع مختلف مربوط به قاجاريه ثبت شده است، طاووس خانم، ملقب به تاج الدوله، بيش از هر زن ديگري در دوران سلطنت دومين پادشاه سلسله قاجار اثر گذاشته و تنها زني است كه تا پايان عمر فتحعلي شاه محبوب و سوگلي حرم اين پادشاه عشرت‌طلب بوده و بيش از زنان ديگر دومين پادشاه قاجار براي او فرزند آورده است.

ميرزا عبدالوهاب معتمدالدوله معروف به نشاط اصفهاني از شعراي معروف دربار فتحعلي شاه كه بر تاج‌الدوله نقش پدر داشت ازدواج شاه و او را فراهم كرد.

طاووس هنگام ازدواج با فتحعلي شاه دختر زيبائي بوده، ولي تعداد زنان زيبا در حرمسراي عريض و طويل فتحعلي شاه كم نبود. آنچه موجب دوام علاقه و محبت فتحعلي شاه به طاووس شد، كمال او بود نه جمال. طاووس كه در مكتب نشاط اصفهاني شاعر معروف دوران فتحعلي شاه تربيت شده بود بعد از عروسي با شاه از مصاحبت او برخوردار بود و شعر هم مي‌گفته،‌ ولي از اشعار او در هيچ يك از منابع مربوط به قاجاريه كه در دسترس نويسنده بوده است، نمونه‌اي مشاهده نشد.

طاووس چون از يك خانواده معمولي بود به عقد ازدواج منقطع فتحعلي شاه درآمد، ولي جشن عروسي او با شاه قاجار، از مراسم بسيار باشكوه عروسي دوران سلطنت فتحعلي شاه بود. در آن تاريخ شاهزاده حسنعلي ميرزا ملقب به شجاع‌السلطنه (پسر ششم فتحعلي شاه) حاكم تهران بود و به دستور او شهر را به خاطر عروسي پدرش با اين دختر اصفهاني آذين بستند. تخت مرصعي را كه تخت خورشيد نام داشت براي شب عروسي آماده كردند و بعد از شب زفاف با طاووس، به امر فتحعلي شاه اين تخت را «تخت طاووس»‌خواندند، كه هنوز بر روي اين تخت مرصع و گرانبها باقي مانده است.

طاووس در همان چندماه اول زندگي زناشوئي با فتحعلي شاه، به قدري علاقه و توجه پادشاه قاجار را به خود جلب نمود كه شاه به او لقب «تاج‌الدوله» اعطا نمود و تصميم گرفت او را به عقد ازدواج دائم خود درآورد و قصد داشت يكي از چهار زن عقدي خود را طلاق بدهد و طاووس را به عقد دائمي خود درآورد، ولي طاووس حاضر نشد و ترجيح داد همچنان زن صيغه شاه بماند. همچنين فتحعلي شاه مقرر فرمود كه يك دست عمارت تام‌الاجرا از اندروني و بيروني و حمام، مشتمل بر تالارهاي آئينه متعدد مانند موقع تمكن و نشيمن خود خاقان مغفور كه معروف به عمارت چشمه بود، براي تاج‌الدوله ساختند.

اوضاع و اسباب تجمل تاج‌الدوله به همه جهت از حرمخانه خارج بود و دستگاهي جداگانه داشت از فراشخانه و اصطبل و غيره. ميرزا حسين، پسر مرحوم ميرزا اسدالله خان برادر مرحوم ميرزا آقاخان صدراعظم، وزارت تاج‌الدوله را داشت. ماهي هزار تومان به اسم سبزي مطبخ تاج‌الدوله از دفتر برات صادر مي‌شد.

طاووس كه تا پايان عمر فتحعلي شاه، زن سوگلي و مورد علاقه او باقي ماند ۹ فرزند براي فتحعلي شاه به دنيا آورد، كه شش تن از آنان، سه پسر (سيف‌الدوله، نيرالدوله و عضدالدوله) و سه دختر (شيرين جهان خانم، شمس‌الدوله و مرصع خانم) زنده ماندند. پسران به مقامات مهمي رسيدند و دختران با شاهزادگان قاجار ازدواج كردند.

از ميان فرزندان طاووس، سلطان محمد ميرزا ملقب به سيف‌الدوله پسر ارشد طاووس مورد توجه و علاقه مخصوص فتحعلي شاه بود، به طوري كه در سيزده سالگي حكومت ايالت بزرگ اصفهان را به او واگذار نمود و يوسف خان گرجي سپهدار را به وزارت او برگماشت. سيف‌الدوله در زمان فوت فتحعلي شاه در اصفهان هم حكومت اصفهان را داشت و تشريفات كفن و دفن فتحعلي شاه تحت نظر وي انجام پذيرفت. سيف‌الدوله بعد از مرگ پدر مدعي سلطنت نشد، ولي به برادرزاده بيمار و ناتوانش محمدشاه هم اعتنائي نداشت، به همين جهت به صوابديد ميرزا ابوالقاسم قائم مقام اولين صدر اعظم محمدشاه به تهران احضار شد و چندي بعد همراه مادرش به عتبات عاليات رفت و در بغداد اقامت گزيد.

در منابع مربوط به دوره قاجاريه، اعم از منابع داخلي و نوشته‌هاي مؤرخين خارجي، به نفوذ تاج‌الدوله يا طاووس در وقايع بيست سال آخر سلطنت فتحعلي شاه و عزل و نصب حكام و مقامات مهم اين دوره اشاره شده، ولي همه مؤرخين داخلي و خارجي به نيكي از او ياد كرده‌اند. او زني مؤمن و متدين و دلرحم و با عاطفه بوده و هر مظلومي به درگاه او پناه مي‌برد مأيوس برنمي‌گشت.

در روزهاي بيماري فتحعلي شاه در سفر اصفهان نيز كه به مرگ وي انجاميد طاووس تنها زن از صدها زن حرمسراي شاهي بوده كه در كنار شوهر ۶۸ ساله‌اش مانده و از او پرستاري مي‌نمود.

براي پي بردن به بزرگ منشي و سعه صدر تاج‌الدوله يا طاووس اصفهاني، همين فقره انصراف از تصاحب جواهراتي كه حداقل يك ميليون تومان به پول آن روز قيمت داشته و ارزش امروز آن هزاران برابر است كفايت مي‌كند.
 
خودداري او از پيوستن به جمع زنان عقدي فتحعلي شاه نيز، كه مستلزم طلاق يكي از چهر زن عقدي او بود نمونه ديگري از بزرگواري و اعتماد به نفس اين زن است و با يان كه بعدها با فوت يكي از زنان عقدي شاه، اين امكان براي او فراهم شد كه بدون التزام فتحعلي شاه به طلاق يكي از زنان عقديش به عقد دايم او در آيد، از حرف خود كه نمي‌خواهد ساعت سعد جاري شده صيغه عقد منقطع او به هم بخورد برنگشت و تا آخر عمر زن صيغه فتحعلي‌شاه بود.

تاج‌الدوله بعد از درگذشت فتحعلي شاه به اتفاق پسرش سيف‌الدوله به زيارت عتبات رفت و دو مرتبه نيز به حج بيت‌الله مشرف شد. تاج‌الدوله سالهاي پاياني عمر خود را در نجف اشرف به سر آورد و مقبرهع‌اي براي خود در مجاورت حرم حضرت اميرالمومنين ساخت، كه هم اكنون نيز برقرار و معروف است. چند تن از اولاد تاج‌الدوله هم در زمام حيات او در نجف اشرف اقامت گزيدند نسل پنجم و ششم آنها هم اكنون در بغداد و نجف و كربلا زندگي مي‌كنند.



افشاريه

۲ بازديد

طايفه‌ افشار گروهي‌ از تركمنانان‌ غز بودند كه‌ در عهد ‌سلجوقيان از آسياي‌ ميانه‌ و تركستان‌ به‌ ايران‌ مهاجرت‌ كرده‌ و در نواحي‌ آذربايجان‌ ايران‌ سكونت‌ يافتند. آنان‌ در عهد ‌صفويه يكي‌ از هفت‌ قبيله‌ اصلي‌ بودند كه‌ در به‌ قدرت‌ رساندن‌ اين‌ سلسله‌ نقش‌ مهمي‌ ايفا نمودند. افشارها كه‌ به‌ شعب‌ مختلف‌ تقسيم‌ شده‌ بودند در زمان‌ شاه‌ اسماعيل‌ صفوي‌ به‌ شمال‌ خراسان‌ كوچانده‌ شدند تا از حملات‌ مداوم‌ ازبكان‌ به‌ نواحي‌ مرزي‌ خراسان‌ جلوگيري‌ كنند.
مؤسس‌ اين‌ سلسله‌ نادر پسر امامقلي‌ از قبيله‌ افشار بود. وي‌ كودكي‌ و جواني‌ سختي‌ را پشت‌ سرگذاشت‌ و پس‌ از روبرو شدن‌ با ناملايمات‌ گوناگون‌، در حالي‌ كه‌ كشور ايران‌ عرصه‌ تاخت‌ و تاز سپاهيان‌ افغان‌ و عثماني‌ شده‌ بود و ازبكان‌ نيز مناطقي‌ از شرق‌ كشور را ضميمه‌ خود كرده‌ بودند، قد برافراشت‌ و در اندك‌ مدتي‌ نظر آخرين‌ پادشاه‌ صفوي‌ شاه‌ طهماسب‌ را كه‌ زبونانه‌ در صدد جلب‌ حمايت‌ امراء و بزرگان‌ ايران‌ بود به‌ خود جلب‌ كرد. نادر پس‌ از چندي‌ با كنار زدن‌ رقباي‌ اصلي‌ خود به‌ سردار بزرگ‌ شاه‌ طهماسب‌ مبدل‌ گشت‌ و به‌ جنگ‌ با محمود و اشرف‌ افغان‌ كه‌ بيش‌ از هفت‌ سال‌ كشور ايران‌ را محل‌ چپاول‌ و غارت‌ خود ساخته‌ بودند برخاست‌. شجاعت‌ و كفايت‌ مدبرانه‌ نادر سبب‌ شد كه‌ وي‌ در اندك‌ مدتي‌ افغان‌ها را به‌ سختي‌ شكست‌ داده‌ و آنان‌ را از ايران‌ بيرون‌ راند. وي‌ سپس‌ به‌ سلسله‌ جنگهايي‌ بر عليه‌ عثمانيان‌ كه‌ بخش‌ وسيعي‌ از غرب‌ و شمال‌ غرب‌ ايران‌ را به‌ تصرف‌ خود در آورده‌ بودند دست‌ يازيد و پس‌ از بيرون‌ راندن‌ آنان‌ و همچنين‌ روسها از خاك‌ ايران‌ طي‌ مراسمي‌ مفصل‌ در دشت‌ مغان‌ خود را شاه‌ ايران‌ اعلام‌ كرد.
نادر در سال‌ 1148 ه. ق‌ بر تخت‌ سلطنت‌ تكيه‌ زد و پس‌ از آرام‌ كردن‌ برخي‌ از استقلال‌ طلبان‌ به‌ قندهار حمله‌ برد. وي‌ پس‌ از سركوب‌ افغانيان‌ اين‌ شهر، عازم‌ هندوستان‌ شد و در جنگ‌ كرنال‌ قشون‌ محمد شاه‌ پادشاه‌ هند را به‌ سختي‌ شكست‌ داد و پس‌ از تصرف‌ پيشاور، كشمير، پنجاب‌ و لاهور وارد دهلي‌ شد. جنگ‌ كرنال‌ با كشتار فراوان‌ هنديان‌ و كسب‌ غنائم‌ بسيار به‌ پايان‌ رسيد و نادر از هندوستان‌ عازم‌ خوارزم‌ گشت‌ و امير آن‌ منطقه‌ را منقاد و مطيع‌ خويش‌ ساخت‌.
اواخر عمر نادر نيز همچنان‌ به‌ جنگ‌ با عثمانيان‌ و نبرد با شورشيان‌ داخلي‌ سپري‌ گشت‌. وي‌ كه‌تعادل‌ روحي‌ خود را ازدست‌ داده‌ بود لكه‌ ننگيني‌ بر كارنامه‌ درخشان‌ خود نهاد و گروه‌ زيادي‌ از مردم‌ ايران‌ را به‌ قتل‌ رساند و پسر رشيدش‌ رضاقلي‌ ميرزا را نيز بر اثر سوءظني‌ باطل‌ كور كرد. نادر در سالهاي‌ آخر زندگاني‌ خود تنها به‌ لشكريان‌ غير ايراني‌ خويش‌ اعتماد داشت‌ (تركمنان‌، ازبكان‌ وافغانان‌) و حتي‌ درصدد برآمد طي‌ كودتايي‌ كليه‌ صاحب‌ منصبان‌ و سرداران‌ ايراني‌ را به‌ قتل‌ برساند ولي‌ نقشه‌ او فاش‌ شد و در سال‌ 1160 ه. ق‌ چند تن‌ از امراء او در فتح‌ آباد قوچان‌ به‌ خيمه‌اش‌ حمله‌ كرده‌ و او را كشتند.
پس‌ از نادر هرج‌ و مرج‌ وسيعي‌ سراسر ايران‌ را فرا گرفت‌ و هر يك‌ از سرداران‌ او در منطقه‌اي‌ از ايران‌ رايت‌ استقلال‌ برافراشتند. برادرزاده‌ نادر بنام‌ عليقلي‌ خان‌ نيز يك‌ چند به‌ نام‌ عادل‌ شاه‌ در خراسان‌ خود را شاه‌ خواند و تمامي‌ فرزندان‌ نادر را قتل‌ عام‌ كرد ولي‌ برادرش‌ ابراهيم‌خان‌ بر او شوريد و عادل‌ شاه‌ را از سلطنت‌ بركنار كرد و خود بر تخت‌ نشست‌. ابراهيم‌ نيز پس‌ از مدتي‌ بقتل‌ رسيد و شاهرخ‌ پسر رضاقلي‌ ميرزا خود را شاه‌ خواند. وي‌ پس‌ از مدتي‌ از سلطنت‌ خلع‌ و نابينا شد ولي‌ بعد از روي‌ كار آمدن‌ چند مدعي‌ ديگر بار ديگر به‌ قدرت‌ دست‌ يافت‌ و در محدوده‌اي‌ كوچك‌ در ايالت‌ خراسان‌ فرمانروايي‌ كرد. اين‌ شاهزاده‌ نگون‌ بخت‌ پس‌ از روي‌ كار آمدن‌ آقامحمدخان‌ قاجار به‌ وضع‌ دلخراشي‌ كشته‌ شد.
سلسله‌ افشاريه‌ را مي‌توان‌ در خود شخص‌ نادر خلاصه‌ كرد. افشاريه‌ با ظهور نادر و آغاز سلطنت‌ اودر سال‌ 1148 ه. ق‌ آغاز و در سال‌ 1160 ه. ق‌ با قتل‌ نادر به‌ پايان‌ رسيد. نادرشاه‌ عليرغم‌ اعمال‌ ناشايست‌ اواخر حكومت‌ خويش‌، در توسعه‌ تجارت‌ و بازرگاني‌ داخلي‌ و خارجي‌ كوشيد و در صدد تشكيل‌ نيروي‌ دريايي‌ قدرتمندي‌ در شمال‌ و جنوب‌ ايران‌ بود. خرابه‌هاي‌ كلات‌ (محل‌ نگهداري‌ قرائن‌ و گنجينه‌هاي‌ وي‌) از نشيب‌ و فرازهاي‌ ايران‌ در دوران‌ سلطنت‌ اين‌ پادشاه‌ قدرتمند حكايت‌ مي‌كند.

 

 



فرسايش چيست ؟

۲ بازديد

 

عوامل فرسايش

فرسايش اساساً يك پديدهٔ تسطيح يا همواركننده سطح زمين است به اين ترتيب كه خاك و قلوه سنگ از راه حمل شدن، غلتيدن و يا شسته شدن تحت تاثير نيروي ثقل از نقاط مرتفع به محلهاي پست حركت مي‌كنند مهمترين عوامل سست كننده و يا خردكننده اين مواد كه لازمه حركت آنهاست آب و باد مي‌باشد

باد

 

 

نمايي از باروي قديمي ري كه در اثر گذشت زمان فرسوده شده‌است

باد بخودي خود نمي‌تواند صخره‌ها را فرسايش دهد ولي وقتي همراه خود ذرات معلق شن يا خاك را حمل مي‌كند موجب ساييده شدن حتي سخت‌ترين صخره‌ها نيز مي‌گردد. اين عمل شبيه حركت لا دور آهسته سنباده كشي است كه به منظور تميز كردن سطح فلزات قبل از رنگ كردن آنها مورد استفاده فرار مي‌گيرد.

 

 

فرسايش طبيعي

آب

آب به تنهايي مهمترين عامل فرسايش به حساب مي‌آيد. باران، جويبارها و رودخانه ها؛ همگي خاك را خراشيده و با خود حمل مي‌كنند. و امواج سواحل درياها و درياچه‌ها را مي‌فرسايند. در حقيقت مي‌توان گفت هر زمان و بهر شكلي كه آب در حال حركت باشد موجب فرسايش سرحدات خود مي‌گردد.

تغييرات دما

وقتي كه فرسايش زمين‌شناسي مورد نظر باشد گذشت زمان غير قابل تشخيص است و تغييرات بسيار جزيي يا بسيار آهسته در مدت طولاني تدريجاً اهميت پيدا مي‌كنند. به عنوان مثال مي‌توان از ورقه ورقه شدن و شكاف برداشتن سنگها و صخره‌ها در اثر تغيير درجه حرارت نام برد. تغييرات سريع درجه حرارت روز و شب فقط روي سطح صخره‌ها اثر مي‌گذارد در حاليكه تغييرات آرام بين زمستان و تابستان تا اعماق بيشتري نفوذ مي‌كند. وقتي كه تغييرات درجه حرارت با يخبندان نيز همراه باشد در اثر انبساط حجم آب در بين شكافها و درزها اثر خردكنندگي آن بشدت افزايش ميبابد. بطوري كه در شكل اول نشان داده شده‌است انقباض و انبساط توده يخ در روي سطح شيبدار موجب حركت تدريجي آن به طرف پايين تپه مي‌گردد.

موجودات زنده

بعضي از انواع حيات مانند جلبكها و گلسنگها عملاً موجب شكسته شدن سنگها مي‌شوند ولي اثر عمده موجودات زنده، ايجاد اختلالاتي است كه اثر عوامل ديگر را سرعت مي‌بخشد. حيوانات با پا گذاشتن بر روي سنگ و خاك موجب شكستن آنها شده و نتيجتا حمل آنها را بوسيه آب يا باد تسهيل مي‌كنند. در انتهاي ديگر شاخص موجودات زنده؛ كرم خاكي و موريانه موجب به هم خوردن و افزايش هواديدگي و اكسيداسيون خاك شده و با اين ترتيب پديده تبديل صخره‌هاي مقاوم به خاك قابل فرسوده شدن را سرعت ميبخشند.

فرسايش تشديدي

فعاليتهاي غير كشاورزي بشر كه موجب تشديد پديده‌هاي فرسايش مي‌شوند در مقياس جهاني از اهميت كمي برخورداند. ما كوهها را براي استخراج سنگ و سنگ آهن حفاري مي‌كنيم، ما در يك جا زمين را گود كرده و در جاي ديگر گودي را پر مي‌كنيم ولي اين دخالتها در قسمت بسيار كوچكي از سطح كره زمين انجام مي‌گيرد. از طرف ديگركشاورزي در چنان سطح وسيعي انجام مي‌گيرد كه فعاليتهايي از اين قبيل بطور بسيار بارزي سرعت فرايندهاي فرسايشي را تغيير مي‌دهند و تقريبا تمام عمليات كشاورزي در جهت افزايش فرسايش عمل مي‌كنند. هر زمان كه پوشش گياهي از روي زمين برداشته شده و زمين لخت شود؛ درخت كمتري وجود خواهد داشت كه سرعت باد را كاهش مي‌دهد و در نتيجه فرسايش بادي افزايش مي‌يابد. گياه كمتري وجود دارد كه انرژي قطرات باران را جذب كند و نتيجتا فرسايش باراني زيادتر خواهد شد، روان آب سطحي زيادتري جريان مي‌يابد و نهرها و رودخانه‌ها قويتر مي‌شوند و بالاخره حيوانات اهلي صخره و خاك را بيشتر خرد مي‌كنند. انسان با شخم زدن زمين ميليونها بار سريعتر از حيوانات حفار موجب به هم خوردن و هواديدگي خاك مي‌گردد. با اين اعمال در حقيقت تمام پديده‌هاي فيزيكي طبيعت كه فرسايش يكي از آنهاست تشديد مي‌شوند. فقط حالتهاي خيلي استثنايي و نادري وجود دارند كه دخالت بشر احتمالا موجب كاهش فرسايش طبيعي مي‌گردد مانند وقتي كه صحراها احيا مي‌شوند، نواحي خشك بوسيله آبياري معتدل مگردند و يا جنگلها ايجاد مي‌شوند كه سطح كل آنها در مقايسه با سطحي كه در آن فعاليتهاي بشر موجب افزايش فرسايش مي‌گردد بسيار ناچيز است.

حدود قابل قبول فرسايش

بنابر آنچه گفته شد آيا مي‌توان بين فرسايش طبيعي كه يك پديده طبيعي و قابل پذيرش است و فرسايش تشديدي كه يك پديده مخرب و ساخته دست بشر است حد فاصلي تعيين كرد؟ و اگر كشيدن چنين خطي مشكل و يا غيرممكن باشد كه هست آيا راه ديگري براي مشخص كردن حدود فرسايش قابل قبول وجود ندارد؟ بهتر است براي يافتن چنين راهي سوال بالا را به ترتيب ديگري مطرح شود؛«حد فرسايشي كه ما در آن حد احساس مي‌كنيم ديگر نبايستي فرسايش را تحمل كرد بلكه بايستي در مورد آن كاري انجام داد كجاست؟» معمولا به اين سوال اين طور جواب داده مي‌شود كه هدف متخصصين حفاظت خاك اطمينان از اين امر است كه از زمين به ترتيبي استفاده شود كه اين استفاده بتواند به طور نامحدود ادامه يابد. يعني هيچ گونه تخريب تدريجي خاك صورت نپذيرد. اين هدف زماني تحقق مي‌يابد كه سرعت از دست رفتن خاك بيشتر از سرعت تشكيل آن نباشد. سرعت تشكيل خاك را نمي‌توان به دقت اندازه گيري كرد ولي بهترين تخمين خاكشناسان اين است كه در شرايط طبيعي، چيزي در حدود ۳۰۰ سال طول مي‌كشد تا ۲۵ ميلي متر خاك سطحي تشكيل شود(بنت ۱۹۳۹ فصل دوم). اين مدت براي وقتي كه به هم خوردگي، هواديدگي و شستشوي خاك با عمليات تهيه زمين سرعت مي‌گيرند به حدود ۳۰ سال تقليل مي‌يابد. سرعت تشكيل ۲۵ ميلي متر خاك در ۳۰ سال تقريبا برابر است با ۵/۱۲ تن در هكتار در سال و اين رقمي است كه اغلب به عنوان حدي كه فرسايش نبايستي از آن بيشتر شود پذيرفته شده‌است. البته واضح است كه ميزان قابل قبول خاك از دست رفته ثابت نبوده و به شرايط خاك بستگي دارد. اگر پروفيلي از يك خاك عميق با حاصلخيزي يكسان در تمام سطوح تشكيل شده باشد از دست دادن ۲۵ ميلي متر خاك در ۳۰ سال آنقدر خطر جدي در بر ندارد كه از دست رفتن همين مقدار خاك از پروفيلي متشكل از چند سانتي متر خاك بر روي صخره‌هاي سخت. بدين ترتيب ارقامي كه به عنوان حد قابل قبول فرسايش مورد استفاده قرار مي‌گيرند به ندرت از ۵/۱۲ تن در هكتار در سال بالاترند. در آمريكا ارقام بين ۵/۲ تا ۵/۱۲ تن در هكتار در سال متداولند و در فدراسيون آفريقاي مركزي رقم ۱۰ براي خاكهاي شني و ۵/۱۲ تن در هكتار در سال براي خاكهاي رسي به كار مي‌رود. اين اعداد در فرمول جهاني فرسايش خاك(Universal Soil Loss Equation به اختصار USLE) به توصيه‌هاي عمليات كشاورزي ربط داده شده‌است.

.